کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت ترجمه محمود فرجامی می باشد که با توجه به توضیحاتی که نویسنده در صفحات ابتدایی کتاب میدهد، هدفش ارائهی روشِ درمان برای بیماری بیشعوری است.
این کتاب با زبانی طنزگونه به بررسی پدیدهی بیشعوری در دنیای امروز میپردازد. اگر برای شناخت و درمان این معضل بزرگ تاریخ بشریت و نحوهی رفتار با مبتلایان به این بیماری، یک راهنمای عملی ارزشمند میخواهید، در خواندن این کتاب درنگ نکنید. نویسنده معتقد است بیشعورها، افرادی نابغه و باهوش هستند. نابغههایی خودخواه، مردمآزار و با اعتمادبهنفسی کاذب. این افراد با منفعتطلبیهای خود در نهایت به خود و افراد جامعه ضرر میرسانند. بیشعوری یک بیماری است و بیشعور یک بیمار. خاویر کرمنت در این کتاب این موضوع را بهخوبی مورد بحث قرار داده و با لحنی طنزگونه و ماجراهایی ساختگی اما نزدیک به واقعیت زندگی، یکچیز را به ما گوشزد میکند: دنیا را بیماری مسری و خطرناک بیشعوری تهدید میکند و اگر الان به فکر چاره نباشیم، بیشعورها دنیا را نابود میکنند
در بخشی از کتاب بیشعوری میخوانیم
همسرم یک بار جشن تولد غافلگیرکنندهای برایم ترتیب داد، اما غافلگیرکنندهترین چیز این بود که فقط شش نفر در آن مراسم حضور یافتند، که تازه سهتای آنها هم زن و بچههای خودم بودند. اما من آن را به پای حسادت دوستانم نسبت به موفقیتهای چشمگیرم گذاشتم. برایشان متاسف بودم که حقارتها و بیکفایتیهایشان باعث میشود که در مقابل من چنین واکنشهایی نشان دهند، اما زیاد خودم را ناراحت نمیکردم و این قبیل خصوصیات را جزء سرشت آدمها می دانستم. بعد هم سعی میکردم با بزرگواری این قبیل وقایع را فراموش کنم. سرانجام یک روز از خواب خرگوشی تکانی خوردم. تنها پسرم بعد از ساعتها بگومگو با من، اعلام کرد که نمیخواهد به کالج برود و میخواهد در نیروی دریایی ثبتنام کند. تک پسرم به جنگ من آمده بود! باورم نمیشد! در طی بیست سال گذشته هیچ کس جرئت نکرده بود با من دربیفتد و آخرین کسی که چنین خبطی را مرتکب شده بود، سال ها انگشت ندامت به دندان میگزید. من میخواستم پسرم پزشک موفقی مثل خودم بشود، اما او داشت خیرهسری میکرد. از کوره دررفتم و گفتم اگر در نیروی دریایی ثبتنام کند، هرچه دیده از چشم خودش دیده. او هم در مقابل چشمان من چیزی را حواله داد که هرچند غریب بود، نحوه استعمال آن برای یک مقعدشناس ناآشنا نبود! بعد هم در را به هم کوبید و از خانه بیرون رفت. او به همسرم گفته بود که تصمیم گرفته تاآنجایی که امکان دارد از من دور بشود و به حرفش هم عمل کرد. او در رشتهی آموزش هوافضا ثبت نام کرد.
نشانه های بیشعوری
اپیدمولوژی بیشعوری نشان می دهد که افراد بسیاری در معرض ابتلا به بیماری بیشعوری قرار دارند. گروه کثیری از مردم به کارهایی مشغول اند که احتیاج به استعداد خاصی ندارد اصولاًهر کاری که با قانون است. به خصوص اگر با نظارت و اجبار همراه باشر خطر بیشعوری را در خود دارد.
نتایج تحقیقات گوناگون نشان می دهدکه بی شک در میان کسانی که مدرک دکتری روان شناسی دارند نیز تعداد زیادی بیشعور وجود دارد. مانند بسیاری از بیماری ها، بیشعوری هم ممکن است به ارث برسد. بسیاری از بیشعورها این بیماری را از پدر یا مادرشان به ارث برده اند . بیشتر بیشعورها را می توان از روی رفتار تهاجمی و اخلاق قلدر مآبانه شان شناخت. اگر با گردن کلفتی و ترساندن دیگران نتوانند کارشان را به انجام رسانند، حقه سوار می کنند یا قانون و مقررات را طوری انگولک می کنند تا نتیجه اش به نفع شان شود. مثل تمام اعتیاد ها، مساله ی انکار در بیشعوری هم مساله مهمی است. بیشعورها قبول نمی کنند که باید مسئولیت پذیر باشند و یا دست کم زیر حرفشان نزنند و حاضر به پذیرش اشکال و اشتباه در کارشان باشند.