سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معرفی کتاب های ایرانی و خارجی

نظر

جنگ و صلح اثری سراسر شگفتی است که هر خواننده‌ای را در خود غرق می‌کند. اثری که برخی از منتقدین آن را کامل‌ترین رمان تاریخ می‌دانند. جنگ و صلح در کنار همه ارزش‌های ادبی خود، برگی از تاریخ نیز می‌باشد و ما هم آن را در لیست کتاب‌های پیشنهادی خود قرار داده‌ایم و بدون تردید مطالعه آن را به شما توصیه می‌کنیم. اما ابتدا پیشنهاد می‌کنیم این مطلب را تا آخر بخوانید و بعد درباره خواندن جنگ و صلح تصمیم بگیرید!

 

لئون تالستوی در طول زندگی خود سه رمان برجسته نوشت اما عمده شهرت خود را مدیون جنگ و صلح است. آنا کارنینا و مرگ ایوان ایلیچ، دو کتاب دیگر از تالستوی است که شایسته مطالعه هستند. تالستوی عقیده داشت رمان وسیله‌ای برای آموزش روح و روان است و چیزی که در جنگ و صلح وجود دارد، دقیقا وسیله‌ای برای آموزش روح و روان است. هر خواننده‌ای بعد از مطالعه این اثر بزرگ این موضوع را تایید می‌کند.

جنگ و صلح

پشت جلد اول این رمان آمده است:

 

جنگ و صلح در شمار آن معدود آثار ادبی است که فراتر از معیارهای عادی داوری‌های ادبی قرار می‌گیرند؛ رمانی است با جهانی بی‌نهایت گسترده که از دورانی خطیر سخن می‌گوید. پردامنه‌ترین حماسه عصر خود است: یک «ایلیاد» به‌روز شده. جنگ و صلح تصویر کاملی از روسیه آن زمان است، تصویر کاملی از همه چیزهایی است که در آن‌ها، مردم سعادت و عظمت، اندوه و خواری خود را می‌یابند. یک عالم چهره و شور و شوق در این رمان موج می‌زنند.

 

تالستوی زمانی نوشتن جنگ و صلح را آغاز کرد که 35 ساله بود، و این سنی است که در آن استعداد آفرینش یک نویسنده معمولا در حد کمال است و هنگامی آن را به پایان برد که 7 سال گذشته بود.

 

در مقدمه رمان توضیح داده شده است که نویسنده در هفت سال چگونه این رمان را نوشته است، از چه افرادی الهام گرفته است و اتفاقات آن را بر چه اساسی نوشته است. در قسمتی از این مقدمه می‌خواینم:

 

جنگ و صلح را شعر روح روس دانسته‌اند که به صورت حماسه‌ای رنگین سروده شده است.

 

[ معرفی نویسنده: زندگی و اثار لئون تالستوی ]

 

خلاصه رمان جنگ و صلح

رمان با ماجرای یک مهمانی آغاز می‌شود. صلح و آرامش در همه‌جا برقرار است و خواننده در این مهمانی با برخی از شخصیت‌های مهم کتاب آشنا می‌شود. این مهمانی وضعیت جامعه اشراف‌زاده را قبل از جنگ نشان می‌دهد.

 

اما در اواخر همین مهمانی که سراسر شادی و زیبایی است، زمزمه‌هایی از جنگ وجود دارد. افراد مختلف درباره ناپلئون صحبت می‌کنند که چگونه در اروپا ناآرامی ایجاد کرده است و به دنبال کشورکشایی در جهان است. جوانان با حرارت از ناپلئون صحبت می‌کنند و هیچ فکر نمی‌کنند که او ممکن است روزی به روسیه هم حمله کند. همچنین از اعلامیه‌های جنگ می‌گویند و اینکه آیا باید در جنگ احتمالی شرکت کنند یا نه.

 

در انتهای ضلع مردانه میز گفتگو کم‌کم پرشورتر می‌شد. سرهنگ می‌گفت که بیانیه اعلان جنگ در پترزبورگ منتشر شده و یک نسخه از آن همان روز با پیک مخصوص به فرماندار نظامی مسکو ابلاغ گردیده و خودش هم آن را دیده است. (کتاب جنگ و صلح – جلد اول – صفحه 113)

 

پس از این مهمانی، فضای کتاب رفته‌رفته به سمت جنگ می‌رود. شخصیت‌های مهم از پیوستن به ارتش می‌گویند و فرماندهان در حال سازماندهی نیروهای خود هستند. در اینجا مردم روسیه را می‌بینیم که باید تصمیم سختی بگیرند. روس‌ها باید آماده باشند تا با فرانسوی‌هایی بجنگند که علاقه بسیار زیادی به آن‌ها دارند. آرزوی هر فرد روسی است که روزی به فرانسه، به پاریس سفر کند. روس‌ها به حدی به فرانسه علاقه دارند که در مهمانی‌های خود اغلب به زبان فرانسوی صحبت می‌کنند و دوست دارند فرزندان خود را برای تحصیل به فرانسه بفرستند. سبک زندگی فرانسوی را دنبال می‌کنند و در بیشتر زمینه‌ها راه فرانسوی‌ها را دنبال می‌کنند اما حالا باید تصمیم بگیرند که به جنگ با آن‌ها بروند.

 

صحبت درباره همه شخصیت‌های کتاب تقریبا غیرممکن است (گفته می‌شود بیشتر از 500 شخصیت در این رمان وجود دارد) اما در اینجا تلاش می‌کنیم به چند شخصیت مهم اشاره کنیم. افرادی که شخصیت‌های کلیدی رمان محسوب می‌شوند و اگر خواننده با دقت روابط آن‌ها را زیر نظر داشته باشد در طول خواندن رمان با مشکل مواجه نخواهد شد.

 

یکی از این شخصیت‌ها، ناتاشا است. دختر زیبا، پرجنب‌وجوش و سیزده ساله کنت رستف که در رمان تایید زیادی روی او می‌شود. شخصیتی که به شکل اساسی دستخوش تغییر و تحول می‌شود. پیشنهاد می‌کنیم هنگام مطالعه کتاب توجه ویژه‌ای به ناتاشا داشته باشید.

 

یکی دیگر از شخصیت‌های مهم کتاب پی‌یر است. فرزند نامشروع کنت بزوخف بزرگ. کسی که بسیار مشهور و ثروتمند است. پی‌یر که به تازگی از فرانسه آمده است به دستور پدر از مسکو به پترزبورگ آمده و وارد محافل اشرافی می‌شود. در ادامه پی‌یر خود را وارث ثروت عظیم کنت بزوخف می‌بیند و توجه همه را برمی‌انگیزد.

 

از دیگر شخصیت‌های مهم رمان، پرنس آندره‌ی است. کسی که آماده رفتن به جنگ شده است و با پی‌یر در این مورد در شب بعد از مهمانی صحبت می‌کند.

 

[ معرفی کتاب: رمان برادران کارامازوف اثر فیودور داستایفسکی – همراه با اینفوگرافیک رمان ]

 

جنگ و صلح

 

درباره رمان جنگ و صلح

جنگ و صلح رمانی عظیم است که هر خواننده‌ای را شگفت‌زده می‌کند. رمانی که در کنار داستان خود روایت مهمی از تاریخ را نیز دربرمی‌گیرد. تالستوی خود اذعان دارد که اندکی خصلت‌های فردی را فدای طرح تاریخی رمان کرده است.

 

روایت تاریخی کتاب در سراسر رمان گسترده است و تالستوی در بخش‌هایی خاص، به طور کلی جنبه داستانی را کنار می‌گذارد و درس تاریخ می‌دهد. و در ادامه همین درس تاریخی را در قالب داستان پیش روی خواننده قرار می‌دهد، چیزی که باعث می‌شود از خواندن کتاب لذت ببریم. تعادل بین قسمت‌های تاریخی و داستانی کتاب به خوبی برقرار است و به هیچ وجه خسته‌کننده نیست.

 

همان‌طور که در خلاصه کتاب اشاره شد، این رمان شامل حمله ناپلئون به روسیه نیز می‌باشد. جنگی که رنج و بدبختی زیادی با خود به همراه داشت و نویسنده در بخش‌های مختلف درس‌های مهمی از این موضوع تقدیم خواننده می‌کند. از جنگ و صلح می‌توان درس‌ها و پیام‌های مختلفی دریافت کرد اما شاید وجه مشترک همه پیام‌های کتاب این باشد که: در این دنیای پر از خشونت، پر از حماقت حاکمان، پر از جنگ و خون‌ریزی، پر از نفرت و کینه، پر از ناآگاهی و حماقت، هنوز هم می‌توان شاد بود. هنوز هم می‌توان خوشبخت بود و در سخت‌ترین شرایط و در بدترین جنگ‌ها هنوز هم می‌توان عاشق شد و به زندگی امید داشت.

 

ترس از جنگ ممکن است در دل هر فردی وجود داشته باشد اما این ترس مانع ادامه زندگی نخواهد شد. رنج و مشقت حاصل از جنگ ممکن است تا سال‌ها بعد از آن ادامه داشته باشد اما این موضوع نباید جلوی زندگی کردن را بگیرد. در واقع هر فردی آزاد است که انتخاب کند به چه شکل با این موضوع روبه‌رو می‌شود.

 

یکی از درس‌های مهمی که تالستوی در این رمان به ما می‌دهد همین موضوع آزادی است. در واقع تالستوی به ما می‌گوید جنگی که میان فرانسه و روسیه اتفاق افتاد به سبب دستور ناپلئون و یا امپراتور روسیه نبود. این جنگ نتیجه اجرای دستورهای مختلفی در رده‌های مختلفی بوده است و نمی‌توان آن را به یک نفر نسبت داد.

 

تقریبا در همه جای کتاب شما با توصیفات درجه‌یک روبه‌رو هستید و این موضوع در قسمت‌های جنگی کتاب به بالاترین سطح خود می‌رسد. جایی که ارتش دو کشور با هم روبه‌رو می‌شوند و این فکر در ذهن‌ها شکل می‌گیرد که آیا اصلا این جنگ ضروری است؟ چرا من باید در این جنگ شرکت کنم و چرا باید طرف مقابل را بکشم؟ رشد شخصیتی افراد در مواجهه با این جنگ به خوبی در کتاب نشان داده شده است و ما می‌بینیم که در جنگ، آدم‌های بی‌گناهی حضور دارند که زندگی برای آن‌ها می‌توانست به طور کلی متفاوت باشد.

 

قطعا اگر با ادبیات روسیه آشنایی داشته باشید می‌دانید که وجود شخصیت‌های متعدد در کتاب‌ها امری عادی است. اما این موضوع در رمان جنگ و صلح به اوج خود رسیده است و برای خواننده‌ای که تا به حال سراغ ادبیات روسیه نرفته، ممکن است گیج‌کننده باشد. بنابراین پیشنهاد ما این است که اگر تا به حال سراغ ادبیات روسیه نرفته‌اید، برای اولین کتاب، رمان جنگ و صلح را انتخاب نکنید. البته این صرفا یک پیشنهاد است و بدون تردید خواننده حرفه‌ای مشکلی با شخصیت‌ها و داستان گسترده کتاب نخواهد داشت.

 

[ معرفی کتاب: رمان ارباب و بنده اثر تالستوی ]

 

اینفوگرافیک رمان جنگ و صلح

براساس این رمان یک اینفرگرافیک توسط کافه‌بوک ترجمه و بازطراحی شده است که در آن خلاصه کتاب و همچنین جنبه‌های مختلف رمان به خوبی منعکس شده است. توجه به نکات و موضوعاتی که در این اینفوگرافیک منعکس شده است، به درک بهتر رمان کمک می‌کند.

 

البته باید به این نکته اشاره کنیم که اگر این رمان را نخوانده‌اید و روی افشای داستان حساس هستید، مطالعه این اینفوگرافیک برای شما مناسب نیست. چرا که در اینفوگرافیک خلاصه همه قسمت‌های مهم کتاب نیز ارائه شده است و بخش‌های مهم آن را بازگو می‌کند.

 

اینفوگرافیک جنگ و صلح

 

جملاتی از کتاب جنگ و صلح

آزادی، برابری، اینها همه بانگ دهل است که رسواییشان مدتهاست آشکار شده است. کیست که آزادی و برابری را دوست نداشته باشد؟ خود منجی ما آزادی و برابری را تعلیم داده است. خیال می‌کنید بعد از انقلاب مردم خوشبختتر شده‌اند؟ برعکس، ما بودیم که خواهان آزادی بودیم و بناپارت آن را نابود کرد. (رمان جنگ و صلح – جلد اول – صفحه 55)

 

معتقد بود که سرچشمه همه عیبهای آدمی دو چیز است: یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات. و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد: یکی کار و دیگری خرد. (رمان جنگ و صلح – جلد اول – صفحه 146)

 

پرنس آندره‌ی گفت: «بله، شما او را، این بناپارت را، دیدید؟ چطور بود؟ استنباطتان از او چیست؟» دلگاروکف که پیدا بود به این نتیجه کلی که از ملاقات خود با ناپلئون به دست آورده دل بسته است، تکرار کرد: «بله، او را دیدم و مطمئن شدم که بیش از هرچیز از یک درگیری همگانی وحشت دارد. اگر از روبرو شدن با ما نمی‌ترسید چرا تقاضای ملاقات با امپراتور را داشت. چرا پیشنهاد مذاکره می‌کرد و از همه مهمتر چرا عقب می‌نشست. حال آنکه عقب‌نشینی با روش هدایت جنگ او منافات دارد. حرفم را باور کنید. او می‌ترسد، از درگیری همگانی وحشت دارد. ساعت سرنگونیش فرارسیده است. این را از من قبول کنید.» (رمان جنگ و صلح – جلد اول – صفحه 388)

 

اقرار به‌خطا بزرگواری بیشتری می‌خواهد تا اصرار در کشاندن کار به‌جایی که دیگر جبران ممکن نیست. (رمان جنگ و صلح – جلد دوم – صفحه 471)

 

هر کس با دید خودش زندگی می‌کند. تو برای خودت زندگی می‌کردی و می‌گویی که چیزی نمانده بود که زندگیت تباه شود، و خوشبختی را وقتی شناختی که شروع کردی برای دیگران زندگی کنی، ولی کار من درست عکس این بود. هدف من در زندگی کسب افتخار بود، ولی خوب، مگر افتخار چیست؟ همان عشق به‌دیگران است. میل به‌خدمت به‌آنها برای لذت‌بردن از ستایش آنها. (رمان جنگ و صلح – جلد دوم – صفحه 566)

 

هیچ حقیقتی در ذهن دو نفر یکسان جلوه نمی‌کند. (رمان جنگ و صلح – جلد دوم – صفحه 638)

 

پیداست که سرنوشت ما همه جز تحمل مصیبت نیست. (رمان جنگ و صلح – جلد دوم – صفحه 703)

 

همه‌شان تلاش می‌کنند، رنج می‌برند، جان خود و روح جاوید خود را به فساد می‌کشند تا نعمتی را به دست آورند که لحظه‌ای بیش نمی‌پاید و ما نه فقط این معنی را می‌دانیم بلکه مسیح، فرزند خدا، خود به این جهان خاکی آمد و به ما گفت که این زندگی آنی بیش نیست و برای آزمودن ماست و با این همه سخت به آن آویخته‌ایم و گمان می‌کنیم که سعادت را فقط در آن خواهیم یافت. (رمان جنگ و صلح – جلد دوم – صفحه 708)

 

رستف اسب خود را نگه داشت و می‌کوشید در چهره دشمنش نگاه کند و ببیند بر چه کسی پیروز شده است. یک پای جوان فرانسوی در رکاب گیر کرده بود و افسر بر پای دیگر بر زمین لی‌لی می‌کرد و از وحشت چشم درهم کشیده، هر لحظه منتظر ضربه دیگری بود و با چهره‌ای از وحشت درهم پیچیده از زیر به رستف فرامی‌نگریست. چهره رنگ‌پریده و به گل آغشته جوانش با آن موهای طلایی روشن و چشمان آبی کمرنگ و چال ملیحی که بر چانه داشت هیچ خصمانه نبود و با جنگ و خونریزی سازگاری نداشت. سیمای ساده‌اش بیشتر برای بگووبخند و تالار پذیرایی مناسب می‌نمود. (رمان جنگ و صلح – جلد سوم – صفحه 944)

 

کسی در نبرد پیروز است که با عزم جزم و با اطمینان به پیروزی در آن شرکت کرده باشد. (رمان جنگ و صلح – جلد سوم – صفحه 1107)

 

هر مدیر و فرمانداری در دوران آرامش و دور از اغتشاش گمان می‌کند که چرخ زندگی مردمی که اداره امورشان به دست او سپرده شده است فقط به نیروی او می‌چرخد و همین آگاهی به ضرورت وجودش بزرگترین پاداش زحمات و تلاشهای اوست. پیداست که تا زمانی که دریای تاریخ آرام است حاکم – آب‌شناس با قایقی نااستوار، خود را با دیرکی به کشتی کوه‌پیکر ملت بند کرده پیش می‌رود و می‌پندارد که اوست که کشتی بزرگی را که خود به آن متکی است حرکت می‌دهد. اما وقتی طوفانی برخیزد و دریا متلاطم گردد و کشتی دستخوش امواج شود، دیگر گمراه‌ماندن و خود را اسیر وهم داشتن ممکن نیست. (رمان جنگ و صلح – جلد سوم – صفحه 1255)

 

در دل می‌گفت: عشق! عشق چیست؟ عشق مانع مرگ است. عشق زندگی است. همه‌چیز، هر آنچه درک می‌کنم فقط به آن‌سبب درک می‌کنم که عاشقم. همه‌چیز هست و فقط به آن‌سبب وجود دارد که من عشق می‌ورزم. همه‌چیز فقط با ریسمان عشق به‌هم مربوط است. (رمان جنگ و صلح – جلد چهارم – صفحه 1382)

 

برای آنکه انسان بتواند راهی به طول هزار ورست را طی کند ناچار باید امیدوار باشد که در پایان این راه چیز خوشایندی در انتظار اوست. (رمان جنگ و صلح – جلد چهارم – صفحه 1440)

 

وقتی انسان جانوری در حال مرگ را می‌بیند وحشت می‌کند، زیرا زوال موجودی زنده را – وجود خودش را – در نظر می‌آورد؛ می‌بیند که موجودی زنده از حیطه هستی بیرون می‌رود. اما هنگامی که محتضر انسانی باشد، آن هم انسانی مورد علاقه، احساس گسیختگی نیز بر وحشت نیستی افزوده می‌شود، زخمی روحی که مانند زخم جسمانی گاه کشنده است و گاه التیام می‌یابد، اما جای ان همیشه دردناک می‌ماند و از تماس جسمی خارجی که اسباب تحریک آن شود می‌گریزد. (رمان جنگ و صلح – جلد چهارم – صفحه 1503)

 

هرگز هیچ فرمانی به خودی خود و مستقل از فرمانهای قبلی صادرکردنی نیست و رویدادهای پی‌درپی و متعددی را در بر ندارد. هر فرمان از فرمان دیگری ناشی است و هرگز به چند واقعه حاکم نیست و فقط ناظر بر لحظه‌ای از رویداد است. مثلا وقتی می‌گوییم که ناپلئون به ارتش خود فرمان جنگ داد فرمانهای در زمان گسترده و به یکدیگر وابسته‌ای را به صورت یک فرمان یکباره درهم می‌آمیزیم. ناپلئون نمی‌توانست فرمان جنگ روسیه را صادر کند و چنین نیز نکرد. یک روز دستور داد که نامه‌هایی چنین و چنان به وین و برلین و پترزبورگ فرستاده شود و روز دیگر احکامی به نیروی زمینی و دریایی صادر کرد که موجب صدور فرمانهای دیگری می‌شد که به رویدادهایی مربوط شدند که به ورود ارتش به روسیه منجر گشت. (رمان جنگ و صلح – جلد چهارم – صفحه 1666)

 

مشخصات کتاب

عنوان: جنگ و صلح

نویسنده: لئون تالستوی

ترجمه: سروش حبیبی

انتشارات: نیلوفر

تعداد صفحات: 1692

تعداد جلد: 4

قیمت چاپ چهارم قطع رقعی: 85000 تومان

 

نظر شما در مورد رمان جنگ و صلح چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از میان آثار تالستوی کدام کتاب (ها) را مطالعه کرده‌اید و کدام مورد را بیشتر از همه دوست دارید؟